کسی نمی‌تواند به طبیعت بگوید چرا زمستان شدی؟ 
چرا پاییز نماندی؟ 
کسی نمی‌تواند به برف بگوید که چرا آب شدی؟
یا اصلاً چرا آمدی که آب بشوی؟
کسی نمی‌تواند به زمین اعتراض کند که چرا انقدر سرد می‌شوی…
کسی نمی‌تواند به پاییز بگوید که چرا دلگیری؟ 
چرا برگ‌ها را حرام می‌کنی؟ 
چرا زرد می‌شوی؟ 
چرا اخم می‌کنی؟ 
چرا اشک می‌ریزی؟
کسی به تابستان نمی‌گوید که چرا انقدر گرمی؟ 
کسی نمی‌پرسد که بارانت کو؟ 
از همه مهم‌تر بهار که همه‌چیز تمام است و هیچ‌کس به بهار نمی‌گوید که تا الان کجا بودی؟ 
و کسی نمی‌گوید چرا همیشه نمی‌مانی؟
هیچ‌کس از تابستان توقع برف ندارد و 
هیچ‌کس از زمستان توقعِ گرمای تابستان و کولر آبی ندارد….
همان‌قدر که طبیعت حق دارد همیشه بهار نباشد آدم هم حق دارد آدم حق دارد 
یک‌وقت‌هایی زمستان باشد 
حق دارد یک‌وقت‌هایی سرد باشد | یک‌وقت‌هایی دل‌گیر و گریان باشد | 
یک‌وقت‌هایی به طرزِ خفه کننده‌ای گرم باشد…
گذرِ فصل‌ها طبیعت آدم است
آدم همیشه بهار نیست…


همه چیز با گذشت زمان تغییر می‌کنه. من هم کم‌کم پی بردم که خیلی چیزها از یادم رفته. دیگه نمی دونستم دوست داشتن چه شکلیه، حسش چطوره و چرا باید باشه. قلبم عادت کرد به آروم زدن، یه ریتم آروم و همیشگی. دزیره: و کسل کننده؟ ادوارد: کسل کننده؟ بهتره بگم آرامش داشتم و این آرامش باعث شد وارد مرحله‌ی جدیدی از تنهایی بشم، مرحله‌ای که از دوست داشتن و دوست داشته شدن می‌ترسی. فرار کردن رو یاد می‌گیری‌. نادیده گرفتن قلبت رو یاد می‌گیری، و بعد خودت هم باورت می‌شه که

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود بروزسا تابلو های معرق ابوالفتح قرایی سایت رسمی دانلود کلیپ های صوتی علی تلمبه هفت اقلیم نمایندگی پخش تنباکو نخل و فاخر اف ال سرا | آکادمی تخصصی تنظیم مارکتی اطلاعات تخصصی سینمای جهان توپ بلاگ - آهنگ جدید